در مورد اوپرا وینفری داشتم مطلبی را مطالعه می کردم که به نکته مهمی اشاره می کرد. اهمیت نوشتن خاطرات در زندگی!
راستش را بخواهید من خیلی وقت است این قضیه برایم اهمیت دارد.
از زمانی که خیلی کوچک تر بودم در سال نامه هایی که هر ساله برای عید سال نو از طرف شرکت های تبلیعاتی مثل دومینو دریافت می کردیم به صورت رونه بیشتر اتفاقات ریز و درشت را در آن ها ثبت می کردم. به صورتی که پس از چند سال نگاه کردم و دید م سیل عظیمی از نوشته های من کتاب خانه اتاقم را به خودشان اختصاص داده اند.
بعد از اینکه برای اولین بار شاغل شدم. یعنی در مهر ماه سال 95 بدون برنامه ریزی قبلی و ناخواسته خاطره نویسی را فراموش کردم.
به صورتی که تنها خاطراتی که از ان دوران دارم مر بومی شود به نوت نوشته های داخل گوشی!
اما اگر بخواهم صادف باشم حسابی از این مضوع پشیمانم. چون خاطرات فوق العده زیادی در آن سال ها داشتم که از ثبت کردن محرومشان کردم.
مطمئنن تجربیاتی که از سال اول شاغل بودن داشتم در مقایسه با الن بسیار متفاوت بود. اما خب چه می شود کرد!
سعی می کنم مشابه گذشته همچنان دفتر خاطراتم را به روز نگه دارم.
می گویند مارک تواین و ویرجینا وولف نیز به نوشت خاطرات روزانه شان عادت داشتند. حالا من شاید مارک تواین نباشم اما سالین سهیل که هستم ^_^
همونطور که به مرور زمان به عکس های مون نگاه می کنیم متوجه تغییرات ریز و درشت در چهره و قیافه مون می شیم باید بنویسیم تا به مرور زمان متوجه تغییراتی که در فکر و اندیشه مون حاصل شده رو دریابیم.
درباره این سایت