سکانس اول:
به دور و برم که نگاه می کنم پره از آدم. ولی هیچکی رو نمی بینم بجز یه تعداد مشخصی که فاصله شون با من زیاده
و از همین فاصله می تونم مهربونیشونو حس کنم.
شنیدی میگن فالور فیک؟ یا ممبر آفلاین؟
این اصطلاح تو دنیای واقعی هم کاربرد داره. بعضی وقت ها دور و برمون پره آدم فیکه. هستن هاا اما مثه اینه که نیستن! هستن ولی سین نمی کنن لایک هم نمی کنن! فقط سیاهی لشکرن
سکانس دوم:
تلپاتی های زیادی با هم داشتیم. خاطرات زیادی نداریم اما همون چندتا خاطره ای که هست اونقدر عمقشون زیاده که فک کنم برای همه زندگیم لبخند میاره روی لبم.
دارم از آدم های واقعی حرف میزنم. اونایی که حرف نمیزنن! فقط عمل می کنن!
برای یه آدم پراگماتیسم مثل من این آدم ها مظهر انسان بودنن. چقد حال دلم پیششون خوبه.
تو همین روزهای اول بهمن دیدن دوباره رفیق خوب می تونه کل ساعت های پیش روتو بسازه.
* آهنگ آینه آینه سوگند
* لوکیشن قلاب
* وقتی رایحه صورتیه
* یادت نره خدارو شکر کنی ^_*
* کتاب : بگیر و ببخش (فوووق العادهس - حالا سر فرصت دربارهش حرف میزنم) (جایگزین اینستاگرام)
* کاموا بافی هم که شده رفیق این روزهام (جایگزین اینستاگرام)
* خود مراقبتی می تونه رایحه صورتی باشه
سکانس سوم:
هر چقدر هم که دور و برم پر باشه از آدم هایی که منو فقط به خاطر منفعت خودشون می خوان. هر چقدر هم که پر باشه از آدم های نمک نشناس اما وقتی به رایحه صورتی فک می کنم یادم میاد که زندگی هنوز خوشگلیاشو داره.
البته گفته باشم قرار نیست همه زندگی خوشگل باشه. اصن قرار نیست زندگی همش خوش گذرونی باشه. قراره خیلی سخت باشه اما قراره کم نیاره آدم :)
درباره این سایت