به خاطر ندارم در طول چند سالی زندگی که روی این کره خاکی داشتم در دی ماه زندگیم بر وفق مراد بوده باشد! شاید احساس کنید کولی باز در آورده ام یا مثل ادم هایی حرف می زنم که دیدشون به زندگی سیاه وسفیده! اما نه زندگی این روزهام گاهی خاکستری و گاهی روزنه هایی از آبی داشته

 

دی ماه امسال دیگه ته بدشانسی بود. روز تولدم ب مراسم چهلم آبان 98 مصادف شد و فرهاد خسروی کولبر کوردی که در سرما و برف یخ زد!

از امتحانات بی برنامه و بی حساب و کتاب دانشگاه که به خاطر مرگ یه آدمی که برام پشیزی ارزش نداره امتحانات را به تعویق انداختن،

تا زندگی شخصی پر تلاطم این روزهایم.

همه آن ها پر بودن از سختی و مشکلات که به شدت ذهنمو درگیر خودشون کردن. در تمام طول این 30 روز با وجود تمام مشکلاتی که داشتم و هر روز هم بر تعدادشان اضافه می شد سعی کردم کم نیاورم. تلاش کنم و حتی اگر شده یک قدم کوچک به سمت هدف هایم بر داشته باشم.

افسوس که در جایی زندگی می کنیم که هر چقدر هم به سوی هدف هایت قدم برداری یکی هست که هر چند وقت یک بار تو را به عقب باز می گرداند تا مبادا از آن ها پیشی بگیری.

حال این روزهایم تعرفی ندارد و خوب می دانم که آدم افسرده و نا امید نه تنها به درد خودش نمی خورد بلکه برای اطرافیان هم موجب زحمت می شود.

من این روزها خسته است. دلگیر است و بی حوصله.

 

خودم را خوب می شناسم. می دانم چطور می توانم حال خودم را خوب کنم و دوباره به مسیرم ادامه دهم. اما الن می دانم بیشتر از هرچیزی نیاز دارم با خودم تنها باشم.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Carla پنل ارسال پیامک انبوه مکث معرفی بهترین بازی ها و سایت ها تناسب اندام My love Holly مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه های پیام نور Tina پرسش مهر 20 MOTALME